روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف یک نیاز طبیعی ، فطری و روانی است.
یعنی پسران و دختران در سن بلوغ میل و کشش به جنس مخالف پیدا می کنند.
اما مرز این کشش در هر فرهنگی چگونه است؟
و اصولا فلسفه این میل و کشش چیست ؟
به عنوان مثال در جوامع غربی و جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است . اما در کشور های مسلمان این ارتباط محدود و در چارچوب فضای فرهنگی، اجتماعی ، ارزشهای اخلاقی و آموزه های دینی آن قرار می گیرد .
به طور طبیعی زن و مرد به زندگی مشترک با یکدیگر نیاز مندند . اما راه صحیح پرداختن به این نیاز ارتباط در چارچوب ازدواج است و هرگونه رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد ، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
اما نکته قابل توجه این است که امروزه همه دوستی های خیابانی و قبل از ازدواج با شعار شناخت وآگاهی از همدیگر و قصد ازدواج شروع می شود که متآسفانه کمتر این دوستی ها به ازدواج منجر می گردد.
آیا تا به حال باخود فکر کرده اید که خوشبختی چیست ؟ و کجا آن را جستجو کرد ؟
در این که همه ی ما به دنبال خوشبختی هستیم جای شکی نیست ، زیرا انگیزه خوشبختی در وجود همه ی ما است و خواسته و نخواسته در پی آن روانیم .
در این که خوشبختی چیست و خوشبخت چه کسی است فعلا کاری ندارم ، شما خود هرچه را فکر می کنید همان خوشبختی است . اما نکته این جا است که شما آنچه را فکر کرده بودید خوشبختی است و برای رسیدن به آن تلاش های زیادی کردید و در نتیجه به آن رسیدید اما می بینید که بازهم قانع نشده اید و خود را خوشبخت نمی بینید .
لذا همه ی کسانی را که ما فکر می کنیم خوشبخت است ، در حالیکه چنین نیست ، اگر از خودشان بپرسیم ، از صدها و هزاران مشکلات شکایت خواهد کرد .
پس سؤال اساسی این جا است که آیا می شود انگیزه خوشبختی در وجود ما باشد اما خودش وجود نداشته باشد ؟ مثل انگیزه تشنگی که در ما وجود دارد اما آب وجود نداشته باشد
در نتیجه خوشبختی هم وجود دارد زیرا اگرنبود انگیزه آن در ما وجود نداشت .
سؤال بنده این است که کجا می توان خوشبختی را پیدا کرد ؟
از همه خواننده گان محترم تقاضا مندم نظرات و پیشنهادات خودتان را بنویسید.